پاناسیا به قلم عاطفه امیرانی
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۲۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 16 دقیقه
لب های آسمان نه! اما چشمانش به وسعت آسمان میخندید! سویشرت سفید رنگ و شلواری مشکی پوشیده بود!
دختر، در جایش میخکوب بود و مرد ایستاد!
بغضی در گلوی آسمان چنگ میانداخت! انصاف بود؟!
انصاف نبود که دو ماه حیّان را از دست بدهد!
...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
گل نرگس
00میگه چیزی میخوای؟!!!!!! آخه لعنتی چه میکنی با این دل ما